سفر به شمال
عزیزم 5 شنبه صبح 26 تیر به سمت شمال راه افتادیم روز سالگرد ازدواج من و بابایی.
نهار رو که کتلت بود با ماست محلی تو یه جنگل نزدیک چالوس خوردیم و به سمت نمک آبرود رفتیم هوا خیلی دم کرده بود و تمام راه کولر روشن بود .سوار تله کابین شدیم و کلی ذوق کردی فکر می کردم شاید کمی بترسی اما برعکس همش جیغ می کشیدی و کیف می کردی.
بعدش رفتیم دریا و اونجا کلی با شن و ماسه ها بازی کردی . شام خوردیم و رفتیم هتل توی کلاردشت. فرداش رفتیم ویلای دوستم مهرناز و شما هم اونجا کلی آب بازی کردی و حسابی خودتو خیس کردی. با مهرناز جون دوست شده بودی و به حرفاش گوش می کردی.
شنبه صبح رفتیم کنار رودخونه و با اینکه آبش خیلی سرد بود حاضر نبودی از آب در بیای اونجا هم کلی آب بازی کردی نهار رو تو رستوران خاطره خوش کلاردشت خوردیم و به سمت تهران راه افتادیم. تو مرزن آباد یه کم تو ترافیک موندیم ولی بعدش که جاده یه طرفه شد راحت تا تهران اومدیم. قربونت برم اصلا تو راه اذیت نکردی و خیلی آروم بودی. دست بابایی درد نکنه خیلی بهمون خوش کذشت.