اولین برف زمستون
جمعه با آیدا رفتیم کرج قرعه کشی ماهیانه خانواده علیرضا خونه ملیحه دختر معصومه خانوم خواهر بزرگ علیرضا. آیدا جونم همه راه رو خواب بود اونجا هم خیلی آروم بود بعدش رفتیم خونه پدر علیرضا ساعت 6 برگشتیم ولی تا رسیدیم آیدا تا 12 شب گریه کرد دلش درد می کرد هر کاری می کردم آروم نمی شد. طفلکی اشکش در اومد. بالاخره ساعت 12 وقتی گذاشتمش تو جاش خودش آروم شد و خوابید.
شنبه ساعت 4 صبح که برای شیر دادن به آیدا بیدار شدم دیدم چه برفی اومده خیلی خوشگل بود.
دیروز با اینکه آیدا خیلی گرسنه بود اصلا حاضر نشد شیر خشک بخوره علیرضا رفت داروخونه یه مارک دیگه خرید ولی فایده نداشت آخرشم ساعت 12 گرسنه خوابید دیگه از مزه شیر خشک خوشش نمیاد نمی دونم چیکار کنم آخه طفلک گرسنه می مونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی