آیداآیدا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

ماه آسمون زندگی ما

اولین برف زمستون

1390/11/4 22:19
نویسنده : ژاله
892 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه با آیدا رفتیم کرج قرعه کشی ماهیانه خانواده علیرضا خونه ملیحه دختر معصومه خانوم خواهر بزرگ علیرضا.  آیدا جونم همه راه رو خواب بود اونجا هم خیلی آروم بود بعدش رفتیم خونه پدر علیرضا ساعت 6 برگشتیم ولی تا رسیدیم آیدا تا 12 شب گریه کرد دلش درد می کرد هر کاری می کردم آروم نمی شد. طفلکی اشکش در اومد. بالاخره ساعت 12 وقتی گذاشتمش تو جاش خودش آروم شد و خوابید.


شنبه ساعت 4 صبح که برای شیر دادن به آیدا بیدار شدم دیدم چه برفی اومده خیلی خوشگل بود.


دیروز با اینکه آیدا خیلی گرسنه بود اصلا حاضر نشد شیر خشک بخوره علیرضا رفت داروخونه یه مارک دیگه خرید ولی فایده نداشت آخرشم ساعت 12 گرسنه خوابید دیگه از مزه شیر خشک خوشش نمیاد نمی دونم چیکار کنم آخه طفلک گرسنه می مونه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان چشم عسلي
10 بهمن 90 9:04
ژاله جونم حتما اين دختر شيرن عسل رو خسته كرده بوديد بچه ها وقتي جايي ميروند هم خود جا به جايي اذيتشون ميكنه هم بغل به بغل شدنها بدنشونرو كوفته ميكنه و پهلوهاشون و استخوانهاشون درد ميگيره اينجور مواقع سر دو انگشتت رو با روغن كمي چرب كن و ارام ارام كتف و كمر و پهلوش رو ماساژ بده دردش اروم ميشه البته جسارتم رو ببخشيد ولي من زياد بچه داري كردم باز هم ببخشيد
negar
14 بهمن 91 15:16
azizam cheghad ba nameke vali ba kolah ghashangtare booooooooooooooooos be ayda kocholo nanas