نی نی دخملی هفت ماهه می شه

عزیزم روزا تند و تند می گذرن و تو هر روز بزرگتر می شی وقتی عکسای یک ماهگیت رو نگاه می کنم انگار خیلی بیشتر از شش ماه گذشته اصلا باورم نمی شه اون موقع حتی نمی تونستی درست ببینی دستات رو بی هدف تکون می دادی خیلی نحیف و کوچولو بودی حالا برای خودت خانومی شدی قیافتم حسابی عوض شده مامان و بابا رو می شناسی وقتی بابا از سر کار میاد حسابی بهش می خندی و با خنده های قشنگت ذوق زدمون می کنی .

قربونت برم وقتی برای عکس گرفتن یک ، دو ، سه میگم بی حرکت می شی دیگه به عکس گرفتن عادت کردی .حسابی غلت می زنی و دور خودت می چرخی همش دوست داری بغلت کنم و خوب همه جا رو تماشا کنی انگار نه انگار که اینهمه خونه رو دیدی بازم برات جالبه و با دقت همه جا رو نگاه می کنی. وقتی بغلت می کنم دستت رو می ذاری رو گردنم و محکم بهم می چسبی اونوقت حسابی کیف می کنم و بوست می کنم . تقریبا هر روز می برمت پارک تا بازی کردن نی نی ها رو تماشا کنی .   

چند  روزه که ساعت 4 ،5 صبح بیدار می شی و گریه می کنی نمی دونم چرا دلت درد می کنه یا اینکه خوابت نمی بره خلاصه من و بابا یه ساعتی تو خونه می گردونیمت تا خوابت ببره. دیشب برای اینکه تکراری نشه ساعت 2 بیدار شدی.

هنوزم برای خوابیدن گریه می کنی مخصوصا شبا. چون با پستونک می خوابی هر وقت از دهنت میوفته بیدار می شی .  با صدای افتادن پستونکت بیدار می شم و می ذارم دهنت .

دخترکم دو روز دیگه هفت ماهه میشی تو این یه ماه حسابی فرنی و سوپ و سرلاک خوردی خیلی هم دوست داشتی بازم باید ببریمت قد و وزنتو چک کنیم امیدوارم خوب وزن اضافه کرده باشی .