شروع باران پاییزی
روزهای قبل با ژیلا میرفتم بلوار نزدیک خونه و قدم می زدیم ولی الان دو روزه داره بارون میاد و هوا کمی سرد شده دیگه نمی تونم برم پیاده روی می ترسم سرما بخورم ، کاش نی نی تابستون بدنیا میومد تو سرما هم برای خودم سخته هم برای نی نی.
خواهر خوبم ژیلا خیلی هوامو داره خیلی زحمت می کشه واقعا دستش درد نکنه .
برای نی نی دو تا کلاه بافتم . یه شال گردن هم شروع کردم ولی هنوز تموم نشده ، بافتنی سرگرمی خوبیه .
شنبه ساعت 2:30 وقت دکتر دارم نمیدونم وزن نی نی زیاد شده یا نه . وزنم تا حالا از 56 به 63 رسیده .پاهام بعضی روزا باد می کنه مخصوصا موقعی که زیاد سر پا کار می کنم. خوابم هم بدتر شده دیشب دائم بیدار می شدم . وقتی می خوابم شکمم خیلی سفت می شه فکر کنم نی نی جاش خیلی تنگ و ناراحت می شه. دیشب خواب نی نی رو دیدم با این که نوزاد بود داشت راه می رفت وقتی بغلش کردم خیلی تکون می خورد نمی تونستم درست نگهش دارم چشمهاش هم قهوه ای روشن بود .