آیداآیدا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

ماه آسمون زندگی ما

سفرنامه کیش

بالاخره بعد از مدتها تونستیم مسافرت بریم . 23 تا 25 فروردین رفتیم دو شب و سه روز کیش بودیم . عزیزم این اولین سفر هواییت بود برای همین کمی استرس داشتم از شانس بد جامون صندلیهای آخر هواپیما بود . به محض شروع به حرکت با تعجب و نگرانی اطراف رو نگاه کردی و اومدی تو بغلم ولی خدارو شکر اصلا گریه نکردی و مشغول بازی با اسباب بازی فومی که مهماندار بهت داد شدی. کل پرواز مشغول بازی بودی . بالاخره بعد از یک ساعت و نیم رسیدیم باد خیلی گرمی میومد چمدونا رو که تحویل گرفتیم و با ترنسفر هتل رفتیم هتل آریان. ده دقیقه ای معطل شدیم تا اتاق حاضر بشه ، تو لابی هتل یه پسر کوچولو یه بادکنک گازی داشت اولش مامانش بادکنکو بهت داد تو هم کلی خوشحال شدی بعدش پس دادی...
7 ارديبهشت 1393
1001 16 25 ادامه مطلب

نوروز 1393 مبارک

بالاخره بعد از همه تلاشا برای رسیدن سال جدید ،بعد از همه استرسها برای تموم شدن بموقع  خونه تکونی و خرید ، سال جدید هم اومد سال اسب . امیدوارم سال جدید سال سلامتی ، شادی و موفقیت برای همه باشه. عزیز دلم بهترینهای دنیا رو برات می خوام امیدوارم همیشه تنت سلامت و دلت شاد باشه . آیدا جونم  کلی از سفره هفت سین خوشت اومد مخصوصا ماهیا رو خیلی دوست داری . با اینکه دوست داشتم خریدا قبل از هیاهوی روز عید تموم بشه ولی بازم خرید لباسای تو و بابایی موند روز آخر. روز اول عید همگی خونه خاله ژیلا نهار دعوت بودیم آخه پسر خاله پویا از روز دوم عید رفت اردوی کنکور خداکنه رشته خوبی قبول بشه. بعدش رفتیم خونه مامان بزرگ که اونجا هم پر از مهمون ب...
2 فروردين 1393

برف بازی

امروز صبح ساعت 11 با بابایی رفتیم پارک ملت .با اینکه 10 روزی میشه من و شما سرما خوردیم ولی شوق برف بازی نذاشت خونه بمونیم. چه خوبم شد که رفتیم کلی برف باریده بود و تو هم کلی ذوق کردی همش دوست داشتی رو برفا راه بری یا با دستت برفارو برداری و پرت کنی اینور و اونور. خلاصه بعد از یکساعت برف بازی با گریه مجبور شدیم از پارک بیرون ببریمت. اینم عکسای یه روز برفی قشنگ :   ...
12 دی 1392

دخترکم 2 سالگیت مبارک

آیدا جان دخترکم 2 سالگیت مبارک انگار همین دیروز بود که بدنیا اومدی اصلا باورم نمیشه 2 ساله دخترک مایی 2 سال با تمام شادیها و غصه ها زوزد زود گذشت . با تمام وجود دوستت دارم و بهترینها رو برات می خوام. عزیزترینم تولدت مبارک ...
7 آذر 1392

بافتنی ها و کاردستیهای من

الان تقریبا دو سال میشه که سر کار نمیرم برای همین سعی کردم تو این مدت یجوری خودمو سرگرم کنم و از اینترنت یکم بافتنی یاد گرفتم اینا هم بافتنی های من : دستبند دوستی آویز عروسک نمدی ...
9 آبان 1392

23 ماهگی آیدا گلی

عزیز دلم کمتر از یه ماه دیگه 2 ساله می شی و من هنوز این گذر سریع عمرو باور ندارم . چه زود میگذرند روزهایی که دختر کوچیک ما هستی . یعنی بهمین سرعت می خوای بزرگ بشی . این روزا خیلی با عروسکات بازی می کنی و عاشق بغل کرن اونایی همش داری بوسشون می کنی. بعضی وقتا محبتت خیلی گل می کنه و حتی وسایل خونه رو هم مثلا جارو برقی رو بوس می کنی . عاشق کارتونای pepa pig , teletubbies, small potatoes, barney شدی و تقریبا هر روز یه عالمه میبینی. میدونم که الان نباید زیاد کارتون ببینی اما حریفت نمیشم. صبحها زودی میری کامپیوترو روشن می کنی و سعی می کنی بری رو صندلی بعدش که نمیتونی عصبانی می شی و با زبون خودت منو صدا می کنی تا بشینی تو بغلمو چند تا...
6 آبان 1392

گلم 21 ماهه شدی

آیدا جونم عشق مامان 21 ماهه شدنت مبارک . عزیزم تازگیها دویدن رو یاد گرفتی و تا میریم پارک شروع میکنی به دویدن و از خوشحالی جیغ می زنی. دیشب کلی با بابا تو پارک بازی کردی و اصلا خسته نشدی ساعت 2 با گریه خوابیدی. هفته پیش از طرف خانه کودک اردیبهشت زنگ زدن و گفتن کلاسات از 4 شنبه شروع می شه .جلسه اول تو راه خوابیدی و وقتی وارد کلاس شدیم با صدای بچه ها بیدار شدی و با تعجب به نی نی ها نگاه می کردی.طبق معمول از بچه های شلوغ کار فرار کردی و رفتی سوار تاب شدی. امروز هم جلسه دوم بود و چون ساعت 4-5 می خوابی دیر به کلاس رسیدیم . یه کاردستی جوجه درست کردیم البته من درست کردم و تو نگاه کردی بعدش کمی تاب بازی کردی و چند تا عکس تو حیاط گ...
2 شهريور 1392